آیا به منفی گرایی اعتیاد دارید؟
مثبت زندگی: چندی پیش با خانم جوانی به نام بهاره آشنا شدم که به دلیل رنج بردن از خستگی مزمن درخواست کمک داشت. قبلاً هم تحت مداوای پزشکان متعددی قرار گرفته بود و رژیمهای غذایی مختلفی را امتحان کرده بود که متاسفانه هیچ یک از آن برنامهها برایش کارساز واقع نشده بودند. در نهایت یکی از متخصصان به او پیشنهاد کرده بود که میتواند برای حل مشکل خود به یک روان درمانگر مراجعه کند.
در همان مراحل ابتدایی کار متوجه شدم که بهاره یکی از بدبین ترین انسانهایی است که تا آن روز با او برخورد داشتهام. در تمام موارد دقیقاً بدترین پی آمد ممکن را در نظر میگرفت. صرفاً افکار منفی و کژ پنداریهای بیحد و حصر بودند که به طور دائمی در ذهن او جریان داشتند.
هر چند در حرفه خود (طراح و گرافیست) نسبتاً موفق بود ولی افکار منفی رهایش نمیکردند؛ وقتی از ماشین پیاده میشد میترسید که جیب برها به او حمله کنند در موقعیتهای اجتماعی احساس میکرد که هیچ کس به او علاقه ندارد همیشه نگرانیهای مالی فراوانی داشت. حس میکرد همسرش هیچ گاه نمیتواند کاری را درست انجام دهد و همه پزشکانی که او به آنها مراجعه کرده بود بالاخره یک مشکلی داشتند و نمیتوانستند به او کمک کنند.
استرس، اصلیترین دلیل بیماری
افکار منفی استرس زیادی را در بدن ایجاد میکنند. من به بهاره گفتم فرض کن این تفکرات مسموم را به یک کودک تزریق کنیم، فکر میکنی چه احساسی در این کودک بوجود میآید؟ برایش توضیح دادم که کودک احساس اضطراب شدیدی پیدا میکند، دچار اغتشاش ذهنی شده و بطور کلی احساس خوبی نسبت به این افکار فاجعه آمیز نخواهد داشت.
پزشکان متفق القول مدعی این مطلب هستند که استرس یکی از اصلیترین دلایل ایجاد بیماریهای مختلف در انسانهاست. استرس سبب بروز واکنشهای تهاجمی و تدافعی پر فراز و نشیب در افراد میشود. در این حالت هورمون کورتیزول ترشح شده و غدد فوق کلیوی (آدرنالین) به طور کامل تخلیه میشوند. گرایش بیش از اندازه افراد به افکار منفی منجر به ایجاد استرس و نهایتاً تشدید پرکاری غدد فوق الذکر میشود.
زمانیکه بهاره متوجه شد افکار منفی چه مضراتی را برای بدن او به همراه دارند تصمیم گرفت تا این طرز تفکر را کنار بگذارد. عملی کردن یک چنین تصمیمی برایش خیلی دشوار بود چرا که به این شیوه زندگی عادت کرده بود. او به اشتباه تصور میکرد که پرورش افکار منفی از او فرد محتاطی میسازد و اجازه نمیدهد که به دام ناامیدیها گرفتار شود.
ایده اش این بود که اگر نسبت به موضوعی دید منفی داشته باشد و نهایتاً برایش اتفاق بدی بیفتد، چون از قبل به بدترین نتیجه ممکن فکر کرده راحتتر میتواند با آن کنار بیاید. او کمی احساساتی بود و به راحتی نمیتوانست تلخی ناکامیها و شکستها را تحمل کند به همین دلیل از قبل برای وقوع یک چنین اتفاقاتی به خودش آمادگی میداد و انتظار وقوع آن را در سر میپروراند تا شکستها بیش از اندازه آزارش ندهند.
همچنین تصور میکرد که اگر نسبت به تمام وقایع بدی که ممکن است اتفاق بیفتد آماده باشد و خودش را همواره گوش به زنگ نگه دارد، میتواند از وقوع بسیاری از آنها جلوگیری به عمل آورد. سعی میکرد با به تصویر کشیدن بدترین نتیجه ممکن آنها را کنترل و هدایت کند.
علاوه بر این تمایل زیادی به کنترل احساسات و رفتار دیگران نسبت به خودش داشت. وسواس شدیدی روی رفتار و گفتارش به خرج میداد تا مبادا سایرین احساسی بدی نسبت به او پیدا کنند. در تلاش برای کنترل رفتار فردی، هدایت احساسات دیگران، و پیش بینی آینده بود که دچار بیماریهای فیزیکی زیادی شده بود. اصلیترین دلیل منفی نگریهای او هم تلاش برای کنترل تمام امور بود.
خیال پردازیهای منفی برای کنترل آینده
مشکل اولیه نشات گرفته از خیال پردازیهای منفی او برای کنترل آینده بود. حقیقت اینجاست که او نمیتوانست کلیه اتفاقاتی که ممکن است باعث ایجاد ناراحتیاش شوند را از قبل پیش بینی نماید. از سوی دیگر هر زمان که اتفاق بدی روی میداد که از قبل آن را پیش بینی نکرده بود، مینشست و خودش را سرزنش میکرد که: چرا نباید از قبل برای آن برنامه ریزی میکردم؟
او در فرایند پیش بینی خطرات احتمالی آینده در واقع خودش را از زندگی حقیقی در زمان حال دور کرده بود و در توهمات باطل خود زندگی میکرد.
مهمترین عامل موفقیت هر فرد
مهمترین عامل موفقیت هر فرد این است که توانایی زندگی در زمان حال را داشته باشد و تمام تمرکز و توجه خود را به رویدادهایی که آلان در حال جریان هستند معطوف نماید تا به طبعیت از آن بتواند واکنشهای صحیحی نسبت به تمام مسائل پیرامون خود نشان دهد.
زمانی که به طور کامل در زمان حال حاضر باشیم، ندای درونی ما را به سمت مسیر صحیح راهنمایی میکند. همه ما منبع هدایت عظیمی در درون خود داریم که در صورت نیاز به ما کمک کرده و ما را از پشتیبانی و حمایتش بینصیب نمیگذارد، اما تنها زمانی میتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم که در زمان حال زندگی کنیم و تلاش بیمورد برای کنترل آینده نداشته باشیم.
بهاره در حال پی بردن به پروسه منفی گرایی خود بود و تقریباً به درک بالایی رسیده بود. او به طور کامل بهبود پیدا نکرده بود اما روزهایی را سپری میکرد که بار زندگی مانند گذشته برایش سنگین نبود و میتوانست از لحظاتش لذت بیشتری ببرد.
فرایند رهایی از منفی گرایی
رهایی از منفی گرایی فرآیندی است که نیازمند زمان کافی است. اگر شما هم جزء یکی از افراد منفینگر هستید و در تمام طول عمر خود به این سیستم فکری خو گرفتهاید، نباید انتظار داشته باشید که یک شبه همه چیز را فراموش کنید و به یکباره از شر افکارمنفی آزاد شوید. اگر میزان استرس را تعدیل کرده و ارتباط میان استرس و افکار منفی گرایی را دریابید، میتوانید به آرامی این شیوه زندگی را تغییر دهید.
دست کشیدن از افکار منفی نتیجهای جز شادی و سرزندگی در بر ندارد، پس تا جایی که میتوانید در لحظه حال زندگی کنید.