خانمها بخوانند: از قضاوت بدنتان دست بردارید
مثبت زندگی: اشلی میلر هفتساله که بود همیشه به خاطر اینکه مثل دختر همسایه شکم صافی نداشت گریه میکرد. او که حالا زن ۲۶سالۀ درشتاندام و مدیر بازاریابی مجلۀ یوگاست میگوید: «من همیشه به وزنم فکر میکردم و از بدنم خجالت میکشیدم. یادم هست که سایز عروسک باربی ۳۶ بود و همیشه به مادرم میگفتم وقتی بزرگ بشوم من هم سایزم ۳۶ میشود.»
وقتی اشلی وارد دانشگاه شد آنقدر رژیم گرفت و ورزشهای سنگین انجام داد که به پرخوری عصبی دچار شد: «وزنم مدام ۱۵ کیلو بالا و پایین میرفت و اعتمادبهنفسم را هم همراه خودش نوسان میداد.» تا اینکه یک روز، به پیشنهاد یکی از همکلاسها، تصمیم گرفت یوگا را هم امتحان کند: «همهاش نگران بودم که نکند وصلۀ ناجور باشم، نکند نتوانم حرکتها را انجام بدهم و نکند بقیه خوشهیکل و قلمی باشند. اما وقتی وارد شدم، دیدم همهجور آدمی آنجا هست، بزرگ و کوچک، پیر و جوان، خوشهیکل و نهچندان خوشهیکل.»
سه ماه از تمرینات سه بار در هفتهاش میگذشت که احساس کرد قویتر شده و با بدنش راحتتر است. اما مهمتر از همه این بود که آن صدای نقاد درون ذهنش داشت ساکت میشد. وقتی در کلاس بود و شروع میکرد به خودش بگوید که «بدنم زیادی بزرگ است، نمیتوانم این مثلث پیچ۱ را حفظ کنم» یا «نمیتوانم انجامش بدهم» استادش یادآوری میکرد که روی حرکت تمرکز کند و نفس بکشد.
این تازه اول راه بود، راهی که در انتهای آن اشلی یاد گرفت بدنش را، همانطور که هست، دوست داشته باشد.
پژوهشها نشان دادهاند که بیشتر زنان از تصویر خود در آیینه راضی نیستند. لیندا سمولاک۲ میگوید: «برای خیلی از زنها، بدن شیئی است که دیگران به آن نگاه میکنند و بر اساس آن قضاوتشان میکنند. چرا؟ به خاطر تمسخر دوستان، آزارهای جنسی، حرفهای پدرها و مادرها و البته رسانهها. همه مدام از زنها انتظار دارند هیکلِ ایدهآل ناممکنی داشته باشند.»
ورزش کردن میتواند به شما کمک کند اما هر نوع فعالیت جسمی کارساز نیست. با اینکه برخی از مطالعات نشان میدهند زنان ورزشکار نسبت به بدن خود احساس بهتری دارند، بنا بر برخی پژوهشها، زنان ورزشکاری که بنا بر رشتۀ ورزشیشان بر لاغری تأکید دارند بیشتر احتمال دارد به اختلالات روانی در خورد و خوراک۳ دچار شوند.
اما پژوهشی که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است نشان میدهد یوگا با همۀ ورزشها تفاوت دارد. جنیفر دابنمایر۴ متوجه شد که دربارۀ تأثیر ورزشهای قهرمانی بر تصویر افراد از بدنشان دادههای متناقضی وجود دارد. او که خودش یوگی هم هست تصمیم گرفت پایاننامۀ دکتریاش را به این مسئله اختصاص دهد که آیا یوگا میتواند به زنان کمک کند نسبت به بدن خود حس بهتری داشته باشند. دابنمایر در این پژوهش ۱۳۹ زن با میانگین سنی ۳۷ را بررسی کرد. این زنان به سه گروه تقسیم میشدند: گروهی که یوگا کار میکردند، گروهی که آیروبیک انجام میدادند و گروهی که نه یوگا در برنامۀ زندگیشان بود نه آیروبیک. آنهایی که یوگا کار میکردند نهتنها در مقایسه با دو گروه دیگر نسبت به بدن خود احساس بهتری داشتند بلکه درک لحظهبهلحظۀ آنها از وضعیت جسمیشان بیشتر بود (مثلاً میدانستند چه زمانی دارند خسته یا بیمار میشوند). دابنمایر همچنین دریافت که هرچه مدت یوگا کار کردن یک زن بیشتر باشد، بیشتر به بدنش احترام میگذارد.
خود را بپذیرید
علت اثربخشی یوگا تأکیدی است که بر خودباوری دارد؛ چیزی که برای افرادی که بدن خود را دوست ندارند بسیار دور از دسترس است. مغز ما طی سالها یک برنامه میسازد ـ من به قدر کافی زیبا، لاغر یا بلندقد نیستم ـ که کمکم به تنها برنامهای تبدیل میشود که ایستگاه رادیویی ذهنمان پخش میکند. عجیب است اما، ظرفی که ما را زنده نگه داشته است، بدنی که ما را تغذیه میکند، کمکم چیزی جز تمسخر و تحقیر از ما نمیبیند.
جانین لاکر۵ میگوید :«تصویر بدنی مربوط به احساسی است که ما به بدن خود داریم، اینکه چطور بدن خود را توصیف میکنیم و فکر میکنیم دیگران آن را چطور میبینند. مشکلات مربوط به تصویر بدنی معمولاً به اعتمادبهنفس برمیگردند.»
بازآموزی تمرکز و افکارتان، مانند کاری که اشلی کرد، به شما کمک میکند افکارتان را به واقعیت نزدیک کنید. دابنمایر میگوید:
«یوگا به شما کمک میکند از قضاوت بدنتان دست بردارید و صرفاً آن را تجربه کنید. و این در طول زمان، برنامهای را که در مغز شما شکل گرفته عوض میکند.»
تغییر این برنامه باعث میشود در جایی که پیش از این عبارتهای نقادانه جریان داشت فضایی خالی برای چیزهای جدید باز شود. مثلاً اشلی متوجه شد که حالا در مواجهه با مردم بسیار راحتتر است: «قبلاً وقتی با دوستانم بیرون میرفتم آنقدر نگران ظاهرم بودم که نمیتوانستم خوش بگذرانم. حالا به آرامش رسیدهام.»
نقاط قوتتان را پیدا کنید
تقریبا پنج سال پیش به تای هانتر، اهل کالیفرنیا، گفته شد که به سرطان پستان مبتلا شده است. پستان چپش را برداشتند و بعد مجبور شد جراحی زیبایی انجام دهد. برای این جراحی لازم بود سرتاسر شکمش را بشکافند و از پوست و عضلات شکم برای ساختن سینه استفاده کنند. جراحان موفق شدند پستان جدیدی برایش بسازند اما از دید تای بدنش مثل پازل تکهتکه شده بود.
تای که حالا ۴۹ساله و طراح لباس یوگاست میگوید: «صد تا جای بخیه داشتم، کمرم از بین رفته بود، روی دندههایم یک تکه قلمبه شده بود و یک سال تمام نمیتوانستم بازوی چپم را بلند کنم. ترسیده بودم. جرئت نداشتم به آیینه نگاه کنم.»
وقتی جراح به تای پیشنهاد کرد یوگا کار کند، ورزشکار درونش (او قبلاً شناگر بود و اسکی پرش کار میکرد) مردد بود: «با خودم گفتم: یوگا؟ یوگا عرقم را درنمیآورد!» اما فکر کرد شاید ارزش امتحان کردن داشته باشد. و بعد، چیزی که در اولین جلسه کشف کرد کاملاً غیرمنتظره بود؛ تغییری عمیق در احساسی که نسبت به قرار گرفتن در آن بدن زخمی و از شکلافتاده داشت: «روی تنفسم و مفصلها و عضلاتی که میکشیدم متمرکز بودم و به بازویم که از آن متنفر بودم یا به بلاهایی که سر شکمم آمده بود فکر نمیکردم. با خودم گفتم چه قدرتی دارد.»
به بدنتان احترام بگذارید
یوگا حتی میتواند به کسانی که دچار اختلالات روانی در خورد و خوراک هستند کمک کند. آلیس استار، ۲۴ساله اهل واشنگتن دیسی، از زمان دبیرستان با بیماری بیاشتهایی۶ و پرخوری عصبی۷ درگیر بوده و از چهار سال پیش یوگا را شروع کرده است. مادرش گفته بود شاید یوگا بتواند به او کمک کند با بدنی که اینهمه سال او را آزار داده دوست شود.
آلیس هم مثل اشلی و تای از بودن در سالنی پر از آدمهایی با لباسهای سرهمی چسبان گریزان بود. اما خیلی زود یاد گرفت که بدنش را نه به خاطر ظاهرش، بلکه به خاطر آنچه میتوانست انجام دهد دوست بدارد. او تعریف میکند: «مربی کلاس را با صحبت دربارۀ ساختار فوقالعادۀ پا شروع میکرد. اینکه پا چطور انسان را به زمین وصل میکند. بعد به ما یاد داد خودمان پایمان را ماساژ بدهیم و تشویقمان کرد از هر حسی که داریم لذت ببریم. او از ما خواست به حسمان موقع راه رفتن در خیابان توجه کنیم؛ به وقتی که وزن روی پا میافتد، نحوۀ تغییرش. از ما خواست معجزۀ کوچکی به نام راه رفتن را درک کنیم. تمام این حرفها باعث شدند دیگر به بدنم به چشم چیزی که باید تغییر کند یا تنبیه شود نگاه نکنم. بلکه بدانم بدنم ظرفی است که میتواند مرا در هر وضعیتی نجات بدهد.»
به عقیدۀ کارشناسان، مزیت یوگا برای کسانی مثل آلیس در طبیعتِ بدون رقابت آن نهفته است. دابنمایر میگوید: «در کلاسهای ورزشی دیگر باید سعی کنید با موزیک همراه بشوید یا حرکات مربی را دنبال کنید، اما یوگا یک فرایند درونی دارد. شما باید هماهنگ با نفس کشیدن خودتان حرکت کنید و لازم نیست دائم دوروبرتان را نگاه کنید تا ببینید بقیه چه کار میکنند.»
آلیس با او موافق است:
«تمرکز روی تنفس خودم و رها کردن ذهنم و خالی کردن سرم از همۀ نگرانیها و مزاحمتها باعث شد بیشتر متوجه عادتهایم بشوم. حالا دیگر میتوانستم روی خودم تمرکز کنم و راحت باشم. حالا میتوانستم هر چیزی را که عاقلانه نمیدانستم احساس هم بکنم: گرسنگی کشیدن، پرخوری کردن برایم مضرند.»
لائورا واشنگتن۸، در کلاسهایی که دربارۀ مواجهه با وزن و تصویر بدنی با استفاده از یوگا برگزار میکند، مثالهای زیادی از چنین تغییرهایی دیده است: «یوگا به معنای رسیدن به لحظه و دیدن خودمان به همان شکل واقعی است. ما در یوگا به جای خیالپردازی یا تعیین تصویر بدنی که میخواهیم به بقیه نشان بدهیم آرام و ساکت میشویم و به این ترتیب، همۀ چیزهای دیگر کنار میروند.»
آلیس هنوز هم وقتی دچار استرس است در مورد وزنش فکر میکند اما حالا روی این تمرکز دارد که افکاری مثل «من چاقم» را با افکار مثبتی مثل «من جذابم» عوض کند. همین طور که اعتمادبهنفسش بیشتر میشود متوجه میشود که بهتر میتواند از کارش، شهرش و دوستانش لذت ببرد و حتی وارد فعالیتهای اجتماعی شود. میگوید: «احساس میکنم آدم ماجراجوی خوشمشربی درون من منتظر بود تا آزادش کنم. حالا بالاخره میتوانم آن آدم باشم.»
یوگا معجزه نمیکند، اما به ما کمک میکند معجزهای را که درون آن زندگی میکنیم بشناسیم و از دنیای متمرکز بر زیبایی ظاهری و اندامهای ایدهآل به دنیایی برویم که میآموزد به قدرتی که بدنمان به ما میدهد احترام بگذاریم. شاید هم معجزۀ یوگا در لذتهای کوچکی باشد که حالا اشلی احساس میکند: «قبلاً وقتی مردم به من میگفتند صورت قشنگی دارم همیشه خودم اضافه میکردم فقط کمی باید لاغر بشوم، اما حالا تعریف را قبول میکنم و میگویم متشکرم.»