معرفی کتاب

روی ماه خداوند را ببوس

مثبت زندگی: شک و تردید در وجود داشتن خدا برای هر کسی ممکن است اتفاق بیفتد. زمان و مکان هم ندارد. یکی در اوج ثروت و مکنت و آرامش می‌گوید: کدام خدا؟ خودم به همه این‌ها رسیدم و تمام. یکی هم در اوج بدبختی و نداری و پوچی می‌گوید: کدام خدا؟ اگر خدایی بود مرا از این روزگار تلخ رنجور نجاتم می‌داد. و بالاخره کسی هم هست که زندگی‌اش بالا و پایین دارد، نه ندار است نه پولدار و ویلانشین. زندگی آرامی دارد و گاهی هم زندگی روی مشکل‌سازش را نشانش می‌دهد؛ اما از قضا چنین شخصی هم تردید دارد در وجود خدایی که هست. خدایی که به قول سهراب در همین نزدیکی است… کتابی که امروز قصد معرفی‌اش را داریم همین بن مایه را دارد. قصه مردی که به وجود خدا شک می‌کند اما…

همراه ما باشید تا در این مقاله با روی ماه خداوند را ببوس، اثر مصطفی مستور بیشتر آشنا شوید.

درباره کتاب

یونس شخصیت اول داستان است. پسری که بالا و پایین زندگی‌اش مثل بالا و پایین زندگی تمام جوانی‌های امروزی است. یک روز غصه تلنبار می‌شود روی دلش و یک روز لبخند گره کور می‌خورد به لب‌هایش. زندگی‌اش همان‌قدر شیرین و خوش است که همان‌قدر دردناک و تلخ.

پسر خوب اما تردیددار قصه، دانشجوی دکتراست و روی رساله‌اش کار می‌کند. موضوع رساله‌اش جامعه‌شناسی خودکشی است. آن هم خودکشی یک استاد دانشگاه برجسته و سرشناس. ابهام‌ها و سوال‌هایی که در طول مسیر گریبان یونس را می‌گیرد او را با یک چالش بزرگ روبه‌رو می‌کند و آن هم شک در وجود خداست…

این نوشته را از دست ندهید  روایت روزهای کودکی آقای نویسنده

اما یونس تنها شخصیت تردید دار قصه نیست. دوست و رفیق و همکلاس و نامزد یونس هم تقریبا چالشی مشابه دارند و هر کدام به نوعی با این سوال مواجه‌اند. خدایی هست یا نه؟

مستور در داستانش خیلی به دنبال پاسخ دادن به پرسش‌های مطرح‌شده توسط شخصیت‌هایش نیست و در آخر هم شاهد یک پایان تقریبا باز هستیم که نشان می‌دهد نویسنده بیشتر به فضاسازی‌ها پرداخته و قضاوت‌ها را به خواننده واگذار کرده است. بهتر است خودتان داستان را بخوانید تا با قصه‌ای روبه‌رو شوید که مغزتان را به یک چالش بزرگ دعوت می‌کند.

مخاطب خاص کتاب

شاید بهتر باشد مخاطب این کتاب را کسانی معرفی کنیم که برای یکبار هم که شده در وجود خدا شک و تردید به دلشان راه پیدا کرده. مصطفی مستور در روی ماه خداوند را ببوس شاید پایانی باز برای کتاب انتخاب کرده اما این پایان باز از آن پایان بازهایی است که با بغض تمام می‌شود تا خودتان جواب سوال‌تان را بدهید و بگویید: و خدایی که در این نزدیکی است…

بخشی از کتاب

هیچ ابزار علمی برای اثبات و یا نفی تجلی خداوند بر کوه طور وجود نداره. آیا خداوند وجود داره؟ کسی نمی‌دونه. کسی نمی‌تونه به پاسخ‌های این پرسش‌ها که هر کدام حقیقتی بزرگ‌اند نزدیک بشه، اما نداستن به همان اندازه که چیزی رو اثبات نمی‌کنه، نفی هم نمی‌کنه. ما به این چیزها می‌تونیم ایمان داشته باشیم یا ایمان نداشته باشیم همین. با لحنی پر از اندوه می‌گوید متاسفم، من واقعا از اینکه ملحدها نمی‌توانند خداوند رو تجربه کنند متاسفم. در تجربهٔ خداوند برخلاف تجربهٔ طبیعت که قانون‌هایش بعد از آزمایش به دست می‌آد، اول باید به قانونی ایمان بیاوری و بعد اون رو آزمایش کنی. حتی باید بگم هر چه ایمانت به اون قانون نیرومندتر باشه، احتمال موفقیت آزمون‌ها بیشتره. یعنی هر اندازه که به خداوند باور داشته باشی، خداوند همان اندازه برای تو وجود داره. هرچه بیشتر به او ایمان بیاوری، وجود و حضور او برای تو بیشتر می‌شه.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 + سیزده =

دکمه بازگشت به بالا