انتخاب سردبیربدانیممنطقه آزاد

دانشجوى پزشكى در تشرف‌گاه مرگ؛ دژ تسخیرناپذیر علم طب

دکتر عبدالرضا ناصرمقدسی - متخصص مغز و اعصاب

مثبت زندگی: تاكنون مطالعه‌اى نديده‌ام كه در مورد اولين برخورد دانشجويان پزشكى با مرگ يك بيمار باشد، اما اين اتفاقى است كه خواه‌ناخواه براى هر دانشجوى پزشكى مى‌افتد و جزو تفكيك‌ناپذير اين رشته است. در همان ماه‌ها و شايد روزهاى اول ورود دانشجويان به بخش، مريض بدحالى در گوشه‌اى از بيمارستان جان مى‌سپارد و دانشجويى نيز شاهد اين جانسپارى خواهد بود. مرگ چنان بى‌سوال و بى‌محابا مى‌آيد كه مجال هرگونه انديشه‌اى را از انسان مى‌گيرد. كسى نمى‌داند چرا مرگ مى‌آيد، چرا آن انسانى كه تا لحظه‌اى پيش زنده بود حالا از جهان منفك شده است. ناگهان، مونيتور خط ايستى را نشان مى‌دهد و همه‌چيز به پايان خود مى‌رسد. اينجا خط پايان پزشكى است؛ جايى كه دست‌ها ناتوان مى‌شوند و چون علم پزشكى اين خط ايست را به شكل دژى تسخيرناپذير مى‌بيند از آن نيز تاثيرى نمى‌پذيرد.

حقيقت مرگ هيچ‌گاه درمان‌هاى ما را تحت‌الشعاع قرار نمى‌دهد. انگار مرگ عامل انفصال انسان از انسان است زيرا هيچ‌كس نمى‌تواند ادعا كند اين جنازه كه تا لحظاتى پيش زنده بوده حالا با مرگ، انسانيت خود را از دست داده است. حتى موميايى‌هاى پنج‌هزار ساله نيز انسان ‌هستند. اين است كه مى‌گويم مرگ به شكل غريبى انسان را از خودش جدا كرده است.

در دانشگاه چيزي درمورد مرگ به ما نمي‌آموزند. ما ياد مي‌گيريم كه از مرگ جلوگيري كنيم، ولي وقتي بيماري مرد، ديگر همه‌چيز به پايان رسيده است؛ اما گاه اتفاقاتي مي‌افتد كه خارج از تمام آموزه‌هاي ماست؛ اتفاقاتي كه شايد بسياري از پزشكان تجربه‌ای در مورد آن داشته باشند، ولي معمولا با سكوت از كنار آن مي‌گذرند و آن را جزو خاطراتشان مي‌گذارند؛ خاطراتي كه حق ندارد زندگي آنها را تحت‌الشعاع قرار دهد.

من نيز چنين خاطراتي دارم؛ خاطراتي كه براي من سوال‌هاي زيادي به‌وجود آورد و جالب آنكه وقايعي كه ذكر خواهم كرد پشت‌سر هم اتفاق افتادند. كشيك اتفاقات بيمارستان شهيد فقيهي (سعدي) شيراز بودم. شب بود كه پيرمردي را با خونريزی معده آوردند. كارهايش را انجام داديم. نمي‌گويم شرايط بيمار خوب بود، ولي آنقدرها هم بد نبود يا حداقل آنقدر بد نبود كه به اين زودی بميرد. بيمار روي تختی خوابيده بود و درمان‌هايش را دريافت مي‌كرد. ما هم سراغ مريض‌های ديگر رفته بوديم كه يك لحظه متوجه شدم آن پيرمرد شهادتین مي‌گويد و درست وقتي كه شهادتین تمام شد، ايست قلبي كرد و هر كاري كه انجام داديم بازنگشت. او بسيار راحت مرد، همانند همان درويشي كه به عطار نشان داد كه مردن چقدر آسان است.

این نوشته را از دست ندهید  درباره یائسگی مردان چه می‌دانید؟

آن شب بسيار منقلب شدم. چند روزی گذشت و باز من كشيك بودم. ساعت يك شب بود كه خانم مسني را به اورژانس آوردند. سكته وسيع قلبي كرده بود. دم‌دماي صبح بود كه فوت كرد. يادم هست در ايستگاه پرستاري نشسته بودم و داشتم گواهي فوتش را مي‌نوشتم. دخترش آمد و تشكر كرد. تسليت گفتم و معذرت‌خواهي كردم كه هيچ كاري از دستمان برنيامد. گفت مي‌دانستيم كه فوت مي‌کند. ديشب همه ما را جمع كرد و از ما خداحافظي کرد. گفت من فردا مي‌ميرم. دخترش خيلي راحت اين حرف‌ها را مي‌زد؛ درحالي‌كه من گيج و مبهوت به او خيره شده بودم. گواهي فوت را از من گرفت و رفت.

بعد از اين دو واقعه بسیار درمورد این اتفاقات جست‌وجو كردم و همان وقت بود كه با كتاب «زندگي پس از زندگي» آشنا شدم. آثار «ریموند مودی» كه خود يك پزشك و روانشناس بود بسيار مرا تحت‌ تاثير قرار داد. او تحقيق مشهوری درمورد تجارب بيماراني انجام داد كه دچار ايست قلبي شده بودند؛ تجاربی که اکنون با عنوان تجارب نزدیک به مرگ شهرت دارند. آنها از تونل نور گفتند و از مراحلي كه طي كرده بودند. بعضی عنوان می‌کردند که حین احیا از بدنشان جدا شده‌اند و از بالا ناظر تلاش‌های پزشکان و پرستاران برای بهبودشان بوده‌اند.

این يافته‌ها بسيار مورد بحث و مناقشه قرار گرفت. من فقط يك بار شاهد چنين تجربه‌ای بودم. بيماری در سي‌سي‌يو دچار ايست قلبي شده بود و مورد احياى قلبى‌ريوى قرار گرفت. او پس از احيا موفقيت‌آميز زمانی که به هوش آمد تمام ماجرا را تعريف كرد، اينكه چه كسانى بر بالينش بودند و براى بازگشت او چه كارهايى انجام دادند و اين در حالى بود كه او در تمام طول مدت احيا بيهوش بود. انگار از بدنش خارج شده بود و از بالا به حوادث مى‌نگريست.

این نوشته را از دست ندهید  با ۱۰ نفر از مهم‌ترین اعضای خانواده ترامپ آشنا شوید

اينها موارد غيرقابل توضيحى است كه من در طول مدت دانشجويى و طبابت با آن برخورد داشته‌ام. پزشكى نه مى‌تواند و نه مى‌خواهد وارد چنين حوزه‌اى شود؛ اما چنين حوزه‌اى وجود دارد و پزشك به‌عنوان كسى كه به‌طور مستقيم با مقوله مرگ در ارتباط است با اين موارد روبه‌رو مى‌شود زيرا واقعيت هيچ‌گاه براساس تئوري‌هاى ما عمل نمى‌كند. پزشك وقتى به طبابت مى‌پردازد از كنترل علم پزشكى خارج مى‌شود زيرا چه بخواهد و چه نخواهد واقعيت به عجيب‌ترين شكل ممكن خود را به رخ مى‌كشاند زيرا پزشك وارد حوزه‌هاى ممنوعى چون مرگ شده است.


گرد آورنده
دکتر عبدالرضا ناصرمقدسی
منبع
مثبت زندگی
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده + سیزده =

دکمه بازگشت به بالا