به این ۵ دلیل، مواظب فرزندت نباش!
مثبت زندگی: زمانی که به عنوان یک پدر و مادر از بچهها انتظار نداریم مسئولیت رفتارها و کارهای مربوط به خودشان را بپذیرند و سعی داریم تمام فراز و نشیبهایی را که بخش طبیعی از دوران کودکی و نوجوانی هستند، برایشان هموار کنیم، در حقشان لطف نکردهایم.
بسیاری از ما به عنوان پدر و مادر کارهایی برای بچههایمان میکنیم که وقتی خودمان بچه بودیم توقع داشتیم برایمان انجام دهند. والدین ما معمولا نیازی نمیدیدند که بخواهند مثلا با مربی ورزشمان مشورت کنند، هر مشکلی که داریم را حل کنند و یا در اوقات فراغت، سرگرممان کنند.
امروزه تفاوتهای زیادی ایجاد شده و ما پدر و مادرها در خیلی از زمینههای زندگی فرزندمان بیش از حد خودمان را درگیر میکنیم. شاید خندهدار به نظر برسد، مگر معنی پدر و مادر خوب، همین نیست که در همه جنبهها نسبت به بچه هایمان مراقب و متوجه باشیم؟گاهی جوری عادتشان میدهیم که مسئولیت های فردیشان را نپذیرند و انتظار داشته باشند، دیگران مراقب امور مخصوص به آنها باشند؛ حتی زمانی که واقعا توانایی پذیرفتن تعهد و مسئولیت را دارند. ما باید به کودکان یاد بدهیم، زندگی پر از مسائل غیر قابل کنترل است.
قرار گرفتن در نقش یک مربی یا معلم، به جای مشکل گشا بودن و تمام کنندهی کار، یکی از سختترین چیزهایی است که به عنوان یک پدر و مادر باید انجام دهید. اما در عین حال، یکی از بهترین شیوههایی است که میتوانید برای کمک به فرزندتان برای دست یافتن به مهارتهای اجتماعی و حل مسائل و فراگیری مسئولیتها به کار ببرید.
۱۰ مزیت قصه گویی برای کودکان؛ نکات مهمی که باید بدانید
چرا پدر و مادرهای امروزی متفاوتند؟
در نسلهای گذشته، پدر و مادرها توجه و حساسیت چندانی نسبت به لحظه به لحظه زندگی بچههایشان نداشتند. واقعیت قوی و تاثیرگذار جنگ و افسردگی ناشی از آن باعث شد خانوادهها برای بقای اعضای خود، تنها به تقسیم مسئولیتها فکر کنند و بچهها از سنین بسیار پایین زیر بار مسئولیت میرفتند، والدین به نیازهای بچهها توجه داشتند اما فقط درحد حفظ انسجام خانواده.
با برقراری صلح و دوران رونق و شکوفایی در دهههای پنجاه، شصت و هفتاد، بسیاری از خانوادهها توانستند اوقات فراغتی برای فرزندانشان در نظر بگیرند، زمانهایی که آزاد و مستقل بودند بچهها همبازیهای زیادی داشتند که با آنها وقت بگذرانند و رابطه برقرار کنند، چه خواهر و برادرها و چه همسایهها و آشنایان، بزرگترها هم زندگی بزرگسالانه خودشان را داشتند. پدر و مادرها حضور واقعی و بسیار ملموس در زندگی فرزندان داشتند اما تنها در دورنما.
امروزه تفاوتهای زیادی ایجاد شده. بیشتر ما پدر و مادرها زمان کمتری برای بودن با بچههایمان داریم. کار و سایر مسئولیتها باعث شده کمتر در خانه حضور داشته باشیم.
این شرایط به ما احساس گناه میدهد و باعث میشود بخواهیم کارهای بیشتری برای بچههایمان انجام دهیم. وقتی کاری را که وظیفهی فرزندمان است به عهده میگیریم مثلا انجام تکالیف یا شستن ظرفها، احساس گناهمان تسکین مییابد.
وقتی هم که خسته هستیم یا زمان کمی در اختیار داریم، باز هم مرتکب این اشتباه میشویم چون معمولا سروکله نزدن و این که خودمان انجامش دهیم راحتتر و بی دردسرتر است. بعد از یک روز طولانی کاری، وقت گذاشتن برای یاد دادن کاری به فرزندمان، تعلیم یک مهارت و جدی بودن در انتظاراتی که داریم، سخت است و نیاز به صبوری دارد!
تاثیرات اجتماعی اسباببازیهای جدید
چه زمانی دارید بیش از حد کمک میکنید؟
بیشتر والدین اغلب میپرسند:«از کجا بدانم دارم بیش از اندازه به فرزندم کمک میکنم؟» کلید هایی برای شناسایی این مسئله وجود دارد:
- به نظر میرسد بیشتر از فرزندتان نسبت به امور مربوط به او رنج و زحمت دارید
- وقتی فرزندتان حتی برای انجام سادهترین کارهایش هم سرپیچی میکند
- وقتی دیدید چشم انداز توقعاتی که از او دارید را گم کردهاید.
دنیای بازی و دنیای خانواده – بخش اول
پنج سوال را از خودتان بپرسید
بعد از یک روز کاری، دیر وقت به خانه بر میگردید و میبینید تکالیف دخترتان هنوز تمام نشده (اتفاقی که بارها تکرار میشود!) و پسرتان هم بد خلق و تلخ است چون با دوستش درگیر شده است. پیش از این که دست به کاری بزنید این پنج سوال را از خودتان بپرسید:
- آیا بارها و بارها با این صحنه مواجه شدهاید و جنگ و جدال راه انداختهاید اما نتیجهای نگرفتهاید؟
- این کارها مربوط به چه کسی است؛ من یا فرزندانم؟
- این مشکل چه کسی است؟
- چه کسی مسئول شرایط پیش آمده است؟
- معمولا در این جور مواقع چه میکنم؟ مداخله میکنم و مسئولیت همه چیز را به عهده میگیرم؟
اگر به این نتیجه و آگاهی رسیدید که این کار یا مشکل یا مسئولیت مربوط به فرزندتان است اما واکنش معمولتان این است که خودتان را حسابی درگیر میکنید، پس زمان آن است که به عقب برگردید و رویکردی متفاوت پیدا کنید. این بدان معنی نیست که شما پدر و مادر بدی بودهاید؛ فقط زیادی در اموری که متعلق به بچهها است خودتان را درگیر کردهاید.
همچنین معنیاش این نیست که شما فرزندتان را دوست ندارید، بلکه با تمام عشق و علاقهای که به او دارید، وقت آن است که برای کمک به رشد و بالندگی او راهی موثرتر در پیش بگیرید.
دنیای بازی و دنیای خانواده – بخش آخر
مربیگری کنید؛ بازی نکنید!
اگر در جایگاه یک معلم یا مربی قرار بگیرید، به فرزندتان کمک خواهید کرد مهارتهایی را که برای روبرویی با کارهای غیرموردعلاقه اش و غلبه بر موانع نیاز دارد یاد بگیرد. اگر پسر دبستانی شلخته شما واقعا باید اتاقش را مرتب کند، احتمالا نیاز دارد شما دخالت کنید و به او یاد دهید چطور این کار را درست انجام دهد. وقتی به جای این که شما این کار را برایش انجام دهید، در کنارش قرار میگیرید، میتوانید مرحله به مرحله انجامش را به او یاد دهید که البته برای بچهی کوچکتر همراهی شما ضرورت و اهمیت بیشتری دارد.
پسر کوچک شما بدون دخالت و آمورش شما گیج و آشفته خواهد شد، اما اگر کمکش کنید یاد میگیرد برای مرتب کردن اتاقش چه باید بکند.
شاید دختر نوجوانتان اعلام کرده باشد که از شرکت در کلاسهای تقویتی تابستانی بیزار است، به او نشان دهید که چه برنامهریزی میتواند داشته باشد تا به اوقات فراغتش آسیبی وارد نشود و ضمنا از فرصت تابستانیاش هم برای تقویت پایهی تحصیلیاش استفاده کند.
هر دو نمونه شامل ایفای نقش به عنوان پدر و مادر و مربی بودند. با این روش، هم وقت بیشتری برای فرزندتان میگذارید و هم تواناییهایش را برای ساختن شخصیتش تقویت مینماید. این یک نبرد بُرد- بُرد است!