بهترین فیلم های ژاپنی؛ معرفی ۱۲ فیلم ژاپنی پر طرفدار
مثبت زندگی: سینمای قرن بیستم ژاپن فراز و نشیبهای زیادی داشت و تمامی فیلمهای این دوران از کیفیت بالایی برخوردار نبودند. اما تعدادی فیلم ماندگار از اواسط این قرن به یادگار مانده است که کموبیش راه را برای تولد دوبارهٔ سینمای این کشور در اواسط دههٔ ۱۹۹۰ هموار کردند. بسیاری بر این باورند که فروغ فیلمهای ژاپنی در دههٔ ۱۹۹۰، عصر طلایی دیگری را برای آیندهٔ سینمای این کشور به ارمغان خواهد آورد. این مقاله را به معرفی بهترین فیلم های ژاپنی اختصاص دادهایم و شما را با دوازده اثر برتری آشنا خواهیم کرد که برای آشنایی با فرهنگ و تمدن این کشور آسیایی ایدهآل خواهند بود و در عین حال، تحسین منتقدین و تماشاگران نقاط مختلف دنیا را برانگیختهاند.
۱. خواهر کوچکتر ما (۲۰۱۵ – Our Little Sister)
. داستان خواهر کوچکتر ما» روایت زندگی سه خواهری است که پدر و مادرشان ترکشان کردهاند. پس از فوت پدر و زمانی که سه خواهر در مراسم خاکسپاری او حاضر میشوند، با خواهر ناتنی سیزدهسالهشان آشنا میشوند. آنها او را نزد خودشان میبرند و از آن به بعد، با یکدیگر زندگی میکنند. پیوند محکم خواهرانهٔ آنها و مهربانیشان با یکدیگر، علیرغم اینکه هیچوقت از والدینشان محبت ندیدند، جذابیت و تأثیرگذاری داستان را دوچندان میکند. این فیلم پس از اکران سراسری بهسرعت به یکی از فیلمهای مورد علاقهٔ طرفداران سینمای ژاپن تبدیل شد و بدون شک، یکی از بهترین فیلمهای ژاپنی است که تاکنون ساخته شدهاند.
۲. عزیمتها (۲۰۰۸ – Departures)
«عزیمتها» به کارگردانی یوجیرو تاکیتا دومین فیلم در میان بهترین فیلم های ژاپنی این لیست است و بهعلاوه، نخستین فیلم ژاپنی که قادر به دریافت جایزهٔ اسکار بخش بهترین فیلم خارجی شد. داستان آن دربارهٔ ویلِنسلنوازی است که از کار بیکار میشود و مجبور به پذیرفتن شغل آماده کردن جنازهٔ مردگان برای مراسم تدفین. داستان فیلم اقتباسی است آزاد از کتابِ «تابوتساز: یادداشتهای متصدی کفنودفنی بودایی» نوشتهٔ شینمون آئوکی. محوریت اصلی موضوع فیلم بهتصویر کشیدن تشریفات و رسومات مرتبط با مراسم عزاداری در ژاپن و احساسات برانگیختهشدهٔ ناشی از آنها است. عزیمتها بهواسطهٔ زیر سؤال بردن و قضاوت برخی رفتارهای متصدیان و مسئولان اینگونه مراسمها، کمی بحثبرانگیز شد و در ابتدای امر کسی حاضر به عهدهدار شدن وظیفهٔ پخش سراسری آن نمیشد. اما در نهایت این اتفاق افتاد و فیلم توانست بهشکل غیرقابلانتظاری توجه مردم نقاط مختلف جهان را به خود جلب کند.
۳. هیچکس نمیداند (۲۰۰۴ – Nobody Knows)
در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ در ناحیهٔ توشیمای توکیو، مادری پنج کودک کمسنوسالش را به حال خودشان رها کرد و رفت. این داستان واقعی در دوران خود توجه افراد زیادی را به خود جلب کرد. یکی از این افراد، هیروکازو کورِئیدا، کارگردان ژاپنی بود که تصمیم گرفت در اثر ماندگارش، «هیچکس نمیداند» به روایت این داستان بپردازد. این پنج کودک سنشان بین ۵ تا ۱۲ سال بود و نباید از خانه بیرون میرفتند. مبادا کسی آنها را ببیند و از اوضاعشان مطلع بشود. به همین خاطر یاد گرفتند که برای ادامهٔ زندگی، فقط به یکدیگر اتکا کنند. داستان فوقالعاده متأثرکنندهٔ هیچکس نمیداند در کنار شیوهٔ روایی زیبا، از جمله علل موفقیت فیلم و قرار گرفتن نام آن در لیست بهترین فیلم های ژاپنی هستند.
۴. طعم چای (۲۰۰۴ – The Taste of Tea)
بسیاری «طعم چای» را نسخهٔ سوررئال فیلم «فَنی و الکساندر» به کارگردانی اینگمار برگمن میدانند. داستان فیلم دربارهٔ افراد خانوادهای است که در منطقهای روستایی در شمال توکیو زندگی میکنند و استعدادها و ویژگیهای غیرمعمول و منحصربهفردی دارند. بعضا این ویژگیها حالت سوررئال پیدا میکند؛ بهعنوان مثال دختر خانواده زمانی که از خانه بیرون میرود همزادی (شخصیتی دقیقا مثل خودش) را میبیند که هیکلی بسیار بزرگتر از خودش دارد. طعم چای، که کاتسوهیتو ایشی وظیفهٔ کارگردانیش را به عهده داشته است، جایزههای متعددی را در جشنوارههای جهانی فیلم از آن خود کرد و از این حیث، بهعنوان یکی از بهترین فیلم های ژاپنی شناخته میشود. بهعلاوه جلوههای بصری هیجانانگیز و روایت تأثیرگذار داستان فیلم از لحاظ احساسی، الگویی برجسته و بینقص برای فیلمسازان این روزهای سینمای ژاپن است و سعی میکنند آثارشان را به آن حد کیفی برسانند.
۵. شهر اشباح (۲۰۰۱ – Spirited Away)
انیمیشن «شهر اشباح» اثر زیبای دیگری است که توانسته است میان بهترین فیلم های ژاپنی ماندگار بشود. داستان انیمیشن از این قرار است که والدین دختربچهای به خوک تبدیل میشوند. سپس، او وارد دنیایی از اشباح میشود. باقی داستان هم راجع به تلاش دختربچه برای بقا در این دنیای خیالی است. طراحی هنری و جلوههای بصری انیمیشن بسیار چشمنواز هستند و در عین حال، از داستانی ناراحتکننده و تأثیرگذار بهره میبرد. شهر اشباح در استودیوی انیمیشنسازی جیبلی تهیه شده است و کارگردانی آن به عهدهٔ هایائو میازاکی بوده است. انیمیشنهای سوررئال و کلاسیک زیادی از فعالیتهای این استودیو به یادگار مانده است، اما بدون شک شهر اشباح در میان شان بیرقیب است. از جمله افتخارات آن میتوان به جایزهٔ اسکار در بخش بهترین انیمیشن و خرس طلایی جشنوارهٔ فیلم برلین اشاره کرد. بهعلاوهٔ اینها، رکورد پرفروشترین اثر تاریخ سینمای داخلی ژاپن هم به انیمیشن خیالی هایائو میازاکی تعلق دارد.
۶. نبرد سلطنتی (۲۰۰۰ – Battle Royale)
«نبرد سلطنتی» یکی از بدنامترین و تأثیرگذارترین فیلمهای کالت (Cult Film، به فیلمهایی گفته میشود که طرفداران پروپاقرصی در جامعه پیدا میکنند) سینمای ژاپن است. داستان فیلم مشهور «The Hunger Games» که به قلم سوزان کالینز نوشته شده است، شباهتی بیاندازه با نبرد سلطنتی دارد. هر چند خانم کالینز ادعا میکند این اثر ژاپنی را تماشا نکرده است. در هر دوی این فیلمها، شاهد بچههای مدرسهای و نوجوانانی هستیم که تا سرحد مرگ با هم میجنگند و از میانشان تنها یک نفر زنده بیرون میآید. تفاوت نسخهٔ ژاپنی این است که خونینتر و خشونتآمیزتر است. بهعلاوه استفاده از اِلِمانهای کمدی سیاه (یا کمدی تلخ) در جایجای فیلم، تماشای آن را نسبت به نسخهٔ آمریکایی لذتبخشتر میکند. به این دلایل است که نام نبرد سلطنتی در میان بهترین فیلم های ژاپنی جای دارد.
۷. حلقه (۱۹۹۸ – Ringu)
«حلقه» فیلمی است در ژانر ترسناک و بهقدری موفق بود که در سال ۲۰۰۲، به تقلید از آن نسخهٔ آمریکاییش ساخته شد. اما تماشاگران و منتقدین همه بر این باور بودند که همان نسخهٔ اصلی ژاپنی، بهتر و ترسناکتر بود. به این دلایل است که نام فیلم در میان بهترین فیلم های ژاپنی به چشم میخورد. البته فیلمهای ترسناک ژاپنی همیشه محبوب بوده و طرفداران خودشان را داشتهاند. اما این حلقه بود که قدرت ژانر ترسناک سینمای ژاپن را به دنیا معرفی کرد. داستان فیلم دربارهٔ نوار ویدئوییِ اسرارآمیزی است که هر کس تماشایش کند، دیر یا زود خواهد مرد. مگر آنکه از راز سربهمهری که در پس این نوار ویدئویی است سر در بیاورد. حلقه از آن آثار ماندگاری است که شما را جذب دنیای سینما میکند و شما را به جستجو برای یافتن فیلمهای مشابه ترغیب میکند. اما در عین حال، بهقدری خواهید ترسید که تا مدتها جرئت این کار را نخواهید داشت.
۸. آتشبازیها (۱۹۹۷ – Fireworks)
«آتشبازیها» یکی دیگر از بهترین فیلم های ژاپنی است و از مهمترین آثاری است که زمینهساز تولد دوبارهٔ سینمای ژاپن در اواسط دههٔ ۱۹۹۰ شدند. موفقیت غیرمنتظرهٔ فیلم در عرصههای بینالمللی و دریافت بازخوردهای بسیار خوب از منتقدین، محبوبیت زیادی برای کارگردان فیلم، تاکشی کیتانو در ژاپن به ارمغان آورد. داستان فیلم روایت زندگی پلیسی است که نابسامانیهای زندگی یکباره بر سرش آوار شده است. دخترش بهتازگی فوت کرده و همسرش بهشدت بیمار است. او در همان بخش ابتدایی فیلم بازنشسته میشود و به این صورت، تاکشی کیتانو این فرصت را برای خود فراهم کرد تا با مهارت و هنرمندیِ تمام، شخصیت پیچیدهٔ او را مورد مطالعه قرار بدهد و روند این کار را برای تماشاگرانش بهتصویر بکشد. شخصیتی که قلب بزرگ و مهربانی دارد و در عین حال، هر لحظه ممکن است آتش خشمش شعلهور بشود.
۹. هاراکیری (۱۹۶۲ – Harakiri)
نهمین فیلم در لیست بهترین فیلم های ژاپنی «هاراکیری» نام دارد. وقایع داستان این فیلم میان سالهای ۱۶۱۹ تا ۱۶۳۰ رخ میدهند و دربارهٔ ساموراییِ پابهسنگذاشتهای است که شرایط سختی دارد و بهاصطلاح تبدیل به «رونین» شده است: یعنی ساموراییای که استاد ندارد. او وارد خانهٔ یکی از صاحبمنصبان حکومت فئودال آن زمان میشود و از او درخواست میکند که اجازه بدهد مراسم هاراکیری را به جای بیاورد: هاراکیری نوعی خودکشی است که بر اساس باورها و سنن ساموراییها و مختص به آنها است. سامورایی داستان امیدوار است تا با اقدام به خودکشی دل صاحبمنصبان و افراد بانفوذ را به درد بیاورد و به او و خانوادهاش کمک کنند. اما سامورایی جوانتری پیش از او وارد خانهٔ این صاحبمنصب شده است و این مسئله باعث رقم خوردن اتفاقات بهگونهای دیگر میشود. دیدن فیلم بخصوص برای کسانی جالب خواهد بود که به تاریخ قرون وسطای ژاپن علاقهمندند. ماساکی کوبایاشی، کارگردان فیلم، به جزئیترین شکل ممکن زندگی طبقهٔ بالادستی آن دوران ژاپن را بهتصویر کشیده است.
۱۰. هفت سامورایی (۱۹۵۴ – Seven Samurai)
«هفت سامورایی» اثر برجستهٔ دیگری از آکیرا کوروساوا است که در لیست بهترین فیلم های ژاپنی جای دارد. این فیلم، مملو از احساس و یکی از هیجانانگیزترین فیلمهای اکشن تاریخ سینما است. در آن به برخی مسائل فلسفی هم پرداخته شده است. موقعیتهای قرارگیری دوربین فیلمبرداری، استفاده از لنزهای تلهفوتو (لنزهای مخصوص تهیهٔ عکس و فیلم باکیفیت از فواصل دور)، و تکنیکهای تدوین به کارگرفته شده در فیلم برای زمان ساختش بسیار پیشرفته و پیچیده هستند. داستان فیلم دربارهٔ هفت سامورایی است که با یکدیگر متحد میشوند تا از روستایی در برابر راهزنان دفاع کنند. شیوهٔ روایی و داستان فیلم تأثیر قابلملاحظهای در دنیای سینما داشته است. طرح داستانی محبوب امروزی دنیای سینما که در آن تعدادی قهرمان یا ضدقهرمان سعی میکنند تا با همکاری یکدیگر به هدفی دست پیدا کنند، با الهام از داستان هفت سامورایی به وجود آمده است.
۱۱. راشومون (۱۹۵۰ – Rashomon)
«راشومون» به کارگردانی آکیرا کوروساوا یکی دیگر از بهترین فیلم های ژاپنی است و شاهکاری است که جهان غرب را با سینمای این کشور آشنا کرد. کوروساوا با انتخاب موضوعی بحثبرانگیز، جسارت زیادی برای ساخت فیلم به خرج داد. داستان راشومون از این قرار است که زنی مورد تجاوز قرار میگیرد و همسر ساموراییش کشته میشود. چهار شخص که عبارتاند از یک راهزن، یک سامورایی، همسر سامورایی و یک هیزمشکن، به این واقعه از دریچهٔ ذهن خودشان نگاه میکنند و هر کدام، آن را بهشکلی منحصربهفرد تعبیر میکند و به یاد میآورد. در نهایت هم داستان در نقطهٔ اوج شوکهکنندهای به پایان میرسد که طبیعت و ذات آدمی را به چالش میکشد. کمتر فیلمی را در دنیای سینما میتوان سراغ گرفت که اصطلاحی از آن به یادگار مانده باشد. همین که در حال حاضر «تأثیر راشومونی» در دایرهٔ اصطلاحات سینمای ژاپن قرار گرفته است، خود گویای قدرت و تأثیر این فیلم فوقالعاده است. کوروساوا برای نخستین بار تکینک بازگویی وقایع یک حادثه از منظر چند شاهد ماجرا را وارد عرصهٔ داستانپردازی و سینما کرد و الهامبخش بسیاری شد.
۱۲. اواخر بهار (۱۹۴۹ – Late Spring)
«اواخر بهار» یکی از تأثیرگذارترین و بهترین فیلم های ژاپنی است و یاسوجیرو ازو کارگردانی آن را به عهده داشته است. او یکی از پیشتازان ژانر سینمایی ژاپنی شُمین-جِکی (شُمین در زبان ژاپنی بهمعنای مردم عامی یا طبقهٔ متوسط جامعه و جِکی بهمعنای درام و نمایشنامه است.) بهشمار میرود. ژانری که در آن تمرکز اصلی بر ارائهٔ تصویری واقعگرایانه از زندگی طبقهٔ متوسط جامعه و قشر کارگر است. داستان فیلم روایت زندگی دختری ۲۷ ساله به نام نوریکو است که مادرش را از دست داده است و در کنار پدرش زندگی میکند. نوریکو میلی به ازدواج کردن ندارد و ترجیح میدهد با ماندن در کنار پدرش، به او برسد و تنهایش نگذارد، اما عمه و پدرش مخالف این رویکرد او هستند و وقایع فیلم، بر اساس همین کشمکش اتفاق میافتند. اواخر بهار، اولین قسمت سهگانهای است که یاسوجیرو ازو کارگردانیشان را به عهده داشت و بهعنوان نقطهٔ عطفی در سینمای ژاپن شناخته میشود. دو فیلم دیگر این سهگانه عبارتاند از «اوایل تابستان ۱۹۵۱» و «داستان توکیو ۱۹۵۳».