قصه قایقی به نام «ریرا»
نام کتاب: قایق کاغذی نویسنده: آناهیتا تیموریان تعداد صفحه: 28
مثبت زندگی: یادش بخیر… بچه که بودیم، با کاغذ و روزنامه و هر چیزی که دَم دستمان بود قایق و موشک کاغذی درست میکردیم. از بس که این کار را انجام داده بودیم، چشم بسته هم که روزنامه دستمان میدادند، قایق و موشکمان را میساختیم و کِیف میکردیم از این کار… به وقت بازی هم انگار نه انگار که قایقمان کاغذی است، خیال میکردیم بزرگترین قایق و موشک دنیا در کف ماست. برای همین خوشحالترین و خوشبختترین آدم دنیا بودیم و صدای خنده و شادیمان یک لحظه هم قطع نمیشد؛ در یک کلام، دلخوش به همین شادیهای کوچک و ارزان قیمت بودیم… حالا«آناهیتا تیموریان» قصهای خیالی برای کودکان نوشته با همین موضوع، با همان دغدغههای آشنا… این شما و این معرفی کتاب «قایق کاغذی».
درباره کتاب
روزی از روزها، کسی، در جایی دور، روزنامهای میبیند. روزنامه در خیالاتش با او حرف میزند. برای همین، روزنامه را میخَرد و به خانهاش میآورد. بعد از خواندن روزنامه، آن را به شیشه آشپزخانهاش میچسباند تا پرده ارزان قیمت آشپزخانهاش باشد. روزها میگذرد، یک شب بارانی که راویِ داستان تنها میماند، از سر بیحوصلگی با روزنامه قایق میسازد و اسم قایقاش را میگذارد «ریرا». از شب به بعد زندگی قصهگو تغییر میکند؛ چون هر شب در خیالاتش، ریرا با کشتی تایتانیک مسابقه میدهد و همین که چشمش به تاب موی دخترهای سرچشمه که میافتد، دلش هوایی میشود.
قایق کاغذی و کوچک قصه ما خیلی عجیب و غریب بود؛ چون روزهای بارانی دلش میگرفت، گاهی روی یک سیب میرفت و فکر میکرد دور دنیا سفر میکند. عاشق روزهای جمعه بود. چون در وان قدیمی حمام پارو میزد و پارو میزد و پارو میزد، انگار که از فتح اقیانوس برگشته است. اما راوی جایی از قصه اشتباه بزرگی مرتکب میشود. با خودش میگوید: به قایقم پرواز یاد دهم. قایق را باز میکند و با روزنامه موشک میسازد. اما همین که تای قایقش را باز میکند و موشک میسازد، اتفاقی غمانگیز رُخ میدهد…
مخاطب خاص کتاب
در شناسه کتاب نوشته «قایق کاغذی» مختص گروه سنی (ب) است. اما این کتاب برای تمام گروههای سنی کودک و نوجوان، کتابی مناسب است.. کتاب، قصهای تخیلی دارد؛ برای همین اگر کودک و نوجوانی در خانه دارید که علاقهمند قصههای تخیلی است، این کتاب را برایش بخرید و در اولین فرصت دنیایش را به دنیای اعجابانگیز تخیل و قصههای تخیلی سنجاق کنید. البته خواندن این کتاب، به تمام کسانی که نوستالژی روزهای کودکیشان قایق و موشک کاغذی است، به شدت پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب
روزها گذشت… یک شب بارانی تنها ماندم. از سر بیحوصلگی با آن یک قایق ساختم. اسمش را گذاشتم ریرا. بعد از آن شب، ریرا شد همه چیز من…