داستان شهری با دوخرچههای* هفت رنگ!
نام کتاب: «آدمهای معمولی یک طبقه»، «چیزهای مهمی مثل موسیقی»، نویسنده: مسعود ملکیاری
مثبت زندگی: بعضی از کتابها را باید در زمان مناسب بدهی دست نوجوان یا کودکت و بگویی: «همین امروز بخوانش! این کتاب برای توست…» میپرسید چرا؟ جانم برایتان بگوید که بعضی از کتابها دنیای جدیدی را پیش روی کودک و نوجوانتان باز میکند، انگار که قدم به شهری خیالی بگذارد، در کوچه و خیابانهایش قدم بزند و تجربه کند و یاد بگیرد و بزرگ شود. هم روحش بزرگ شود، هم جسمش و در یک کلام؛ کتابهایی هستند که کودک و نوجوانتان با خواندنش از کالبد قبلی خودشان بیرون میآیند و آدم دیگری میشوند؛ مسئولیتپذیر، حساس به مسائل و مشکلات اجتماعی و صد پله بالاتر از همکلاسها و رفیقها و دوستانشان. کتابهایی که امروز قصد معرفیاش را داریم همین ویژگی را دارند. «آدمهای معمولی یک طبقه» و «چیزهای مهمی مثل موسیقی» دو کتابی هستند که نویسنده در آنها از شهر روشن روایت میکند. دردسرهای شهری خیالی اما جذاب و دوستداشتنی و پر از هیجان و راز و رمز. همراه مثبت زندگی باشید تا با این کتاب دو جلدی که مختص کودک و نوجوان است، بیشتر آشنا شوید…
درباره کتاب
داستان در شهر خیالی روشن میگذرد. شهری که نه کارخانه دارد، نه دود ماشین. مردم خوش و خرماند و خوشحال. شهر روشن یک میدان اصلی دارد با چهار خیابان که دو طرفش پر از درختان پشمکی و کپل است. شهری که به آفتاب و مهتاب درخشان، خانهها و دوخرچههای هفترنگش اسم در کرده است… اما روزگار زندگی مردم شهر روشن روی یک مدار نمیچرخد. پیش از آن اتفاق، همه چیز در شهر روشن ساده و یک طبقه بود. ساختمانها، کیکها، دوخرچهها*، خیابانها، جاکفشیها و کتابخانهها حتی… همهچیز یک طبقه بود. بچهها برای برداشتن شکلات از قفسهها، چهارپایه و نردبان زیرپایشان نمیگذاشتند و کسی روی تخت چند طبقه نمیخوابید اما…
افشون، خانم فرتوت، ترومپا، آقای رادون و … از شخصیتهای اصلی کتاب هستند. همهچیز در شهر عادی است تا اینکه آقای رادون با ناقلایی و کلک، کاری میکند که شهر روشن، دیگر شهر روشن نیست. مردمانش غم دارند و غصه و رنج…
«آدمهای معمولی یک طبقه» و «چیزهای مهمی مثل موسیقی» دو کتابی هستند که از تنهایی مدرن و سختیهای مدرن زندگی آدمهای امروزی مینویسند. کتاب اول از چند طبقه شدن خانهها و ماشینها و دوخرچهها مینویسد و کتاب دوم از تلفنهایی که باعث میشود آدمها دیگر به دیدن هم مشتاق نباشند و به جای دیدار حضوری، تلفنشان را که اسمش بوقک! است دربیاورند و بگویند: سلام دوست قدیمی حالت چطور است…
اما چه داستانی در انتظار شهر روشن است؟ شهر روشن هم مثل زندگی واقعی ما آدمها به برجهای چند طبقه و تلفنهمراه و دیدارهای سالی یکبار گره میخورد یا قهرمانهای داستان، زندگی مردم شهر روشن را نجات میدهند؟
مخاطب خاص کتاب
درشناسه کتاب نوشته شده که مخاطب کتاب گروه سنی «ج» است؛ یعنی مخاطب 8 تا 10 سال. اما این کتاب به غیر از کودکان 8 تا 10 مختص نوجوانها هم هست. نوجوانهایی که در سنی خاص، نگاهشان به دور و اطراف، تغییر میکند و رنگی دیگر میگیرد. پس اگر کودک و نوجوان 8 تا 16 ساله در خانه دارید بدون هیچ بهانهای برای هدیه دادن، این کتاب را برایش تهیه کنید. بدون تردید این دو کتاب پس از خوانده شدن در لیست بهترین کتابهایی که نوجوانتان خوانده است، جای میگیرد…
بخشی از کتاب:
من افشون هستم. با قیافه معمولی و لباسهای معمولی. من نه شاهدختم. نه جادوگری بلدم. نه اژدها دارم و اسب پرنده و نه شاهزادهای هست که عاشقم باشد. پدر مادرم مردهاند و از تمام دنیا، فقط خانم فرتوت را دارم که مدام نگران است گوسفندش سُر نخورد…
*دوخرچه: همان دوچرخه دنیای واقعی آدمهاست.
در شهر روشن، وسیلهای وجود دارد شبیه به دوچرخه
که اهالی شهر دوخرچه صدایش میکنند و
برای رفتوآمد به جای ماشینهای دود زا از دوخرچه استفاده میکنند